فلسفه
حسین قسامی؛ محمد اصغری
چکیده
این پژوهش با واکاوی داستان «گزارشی به فرهنگستان» اثر فرانتس کافکا و ملاحظهی آن درزمینۀ آرای ارسطو و هایدگر در تبیین انسان، کوشیده است تا به قرائت تازهای از مفهوم انسان دست یابد. ارسطو بنیاد انسان را مفهوم خرد یا لوگوس میانگارد، او در سه اثر مهم خود یعنی «سیاست»، «اخلاق نیکوماخوس» و «شاعری» به کرّات این عقیده ...
بیشتر
این پژوهش با واکاوی داستان «گزارشی به فرهنگستان» اثر فرانتس کافکا و ملاحظهی آن درزمینۀ آرای ارسطو و هایدگر در تبیین انسان، کوشیده است تا به قرائت تازهای از مفهوم انسان دست یابد. ارسطو بنیاد انسان را مفهوم خرد یا لوگوس میانگارد، او در سه اثر مهم خود یعنی «سیاست»، «اخلاق نیکوماخوس» و «شاعری» به کرّات این عقیده را مطرح مینماید. اگرچه رأی ارسطو در تاریخ اندیشه موردقبول واقعشده اما این بدان معنا نیست که دیگران درصدد تبیین قرائتهای تازه از انسان برنیامده باشند. یکی از این متفکران مارتین هایدگر است. هایدگر در مقالهی «زبان» ضمن پرداختن به چیستی زبان، چیستی انسان را نیز مورد کاوش قرار میدهد. به اعتقاد این پژوهش تأکید ارسطو بر اصالت خرد یا لوگوس از یکسو و تفسیر هایدگر از انسان به مثابۀ هستندۀ زبانمند از سوی دیگر، میتواند ما را بهسوی نظرگاهی تازه رهنمون شود. بر این اساس خرد و زبان نه یکسره متفاوتاند و نه کاملاً متشابه. این دو مفهوم میتوانند در جهت تکمیل یکدیگر به کار گرفته شوند. با رجوع به داستان کافکا این رویکرد بهوضوح به چشم میآید. ذات انسانی چیزی نیست مگر همصدایی خرد و زبان.